تحلیل رفتار متقابل

خانه - - تحلیل رفتار متقابل
تحلیل رفتار متقابل

شاید بتوان گفت نظریه تحلیل رفتار متقابل کاملترین و کاربردی ترین نظریه روانشناسی برای خودآگاهی و خود درمانی و در پی آن حل تعارضات بین فردی و اصلاح الگوهای رفتاری، خصوصا روش های ارتباط بین فردی است. با یادگیری و به کار بستن این نظریه به خودشناسی عمیقی دست می یابیم و ریشه بسیاری از رفتار و اعمال ناخودآگاهمان را کشف می کنیم.

تحلیل رفتار متقابل

تحلیل رفتار متقابل ابزاری برای خودآگاهی و کشف دنیای درون است

در روانشناسی بازاری و سطحی این نظریه صرفا به صورت نظریه والد، بالغ و کودک شناخته می شود و تعاریف این سه بخش شخصیت به ترتیب تا حد بخش سرزنشگر، عاقل و شاد شخصیت افراد تنزل پیدا می کند. اگرچه اساس نظریه تحلیل رفتار متقابل بر شناخت این سه بخش شخصیتی بنا شده است ولی این نظریه محدود به این تعاریف نیست و به علاوه تعاریف این سه بخش دقیق تر و عمیق تر از آن چیزی است که در روانشناسی بازاری بدان اشاره می شود. در خلال یادگیری این نظریه در می یابیم که اگرچه بسیاری از اعمال و رفتار مان ریشه در گذشته ما، خصوصا سال های اولیه زندگی دارند( اطلاعات ذخیره شده در بخش کودک و والد شخصیت) ولی این بدان معنا نیست که ما محکوم به زندگی در سایه گذشته خود هستیم. بلکه با شناخت ریشه این رفتارها و استفاده از تکنیک های نظریه تحلیل رفتار متقابل می توانیم “انتخاب” کنیم که در این لحظه و اکنون با استفاده از بخش بالغ شخصیت از چهارچوب های ساخته شده توسط والد و کودک رهایی پیدا کرده و تصمیمی متناسب با زمان و مکانی که در آن قرار داریم اتخاذ کنیم.

اگرچه نظریه تحلیل رفتار متقابل بسیار گسترده، علمی و دقیق است ولی مطالعه و یادگیری آن برای همه افراد سهل، آسان و لذت بخش است.کاربردی ترین کتاب در این زمینه کتاب”تحلیل رفتار متقابل” نوشته ون جونز و یان استورات، به ترجمه دکتر بهمن دادگستر است. در خلال مطالعه این کتاب هر لحظه در حال کشف دنیای درون خود هستیم و از شناخت این سرزمین پیچیده که سالها ساکن در آن و غافل از آن بوده ایم شگفت زده می شویم. همچنین توانایی ارتباط ما با سایرین به طرز چشمگیری افزایش می یابد.  پس از مطالعه این کتاب و تسلط کافی بر مطالب می توان برای اطلاعات بیشتر کتاب های “بعد از سلام چه می گویند؟” اثر اریک برن، “وضعیت آخر” ، “ماندن در وضعیت آخر” و “من خوبم توخوبی”  اثر هریس را مطالعه کرد.

در این مطلب به صورت خلاصه به معرفی تحلیل رفتار متقابل و نظریات اساسی حاکم بر آن می پردازیم ولی بدیهی است که این مطالب صرفا جهت آشنایی است و برای اشراف کامل بر این نظریه کافی نیست. بدین منظور از خلاصه بخش اول کتاب تحلیل رفتار متقابل به ترجمه دکتر بهمن دادگستر استفاده می شود.

تحلیل رفتار متقابل

الگوی حالات نفسانی ("والد"-"بالغ"-"کودک")

اساسی ترین نظریه تحلیل رفتار متقابل الگوی حالات نفسانی است. یک حالت نفسانی مجموعه ای از رفتارها، افکار و احساسات مرتبط باهم است که به وسیله آن، بخشی از شخصیت، خود را در یک زمان بخصوص نمایان می کند.

اگر رفتار، افکار و احساسات من در واکنش به مسائل، این زمانی و این مکانی باشد و از تمام توانائی هایم به عنوان یک فرد بزرگسال استفاده نمایم در حالت نفسانی “بالغ” خود قرار دارم.

زمانی که رفتار، افکار و احساسات من درست شبیه به یکی از والدینم و یا کسانی که جانشین آنها بوده اند باشد من در حالت نفسانی ” والد” خود قرار دارم.

زمانی که رفتار، افکار و احساسات من درست مانند زمانی باشد که کودک بوده ام، من در حالت نفسانی ” کودک” خود قرار دارم.

در حالت نفسانی ” والد” و ” کودک” ما دقیقا همانطور فکر، رفتار و احساس می کنیم که به ترتیب والدین ما و خود ما در کودکی عمل می کردیم. در این موارد حتی تن و لحن صدا تقلیدی از والدین یا خود ما در کودکی است. مثلا پدر فردی عادت داشته که پشت ترافیک سرش را به پشتی صندلی تکیه دهد و در حالی که با دست به جلو اشاره می کند و با لحن متعجبی بگوید:” این همه آدم کجا میرن آخه؟”. فرزند او اگر در حالت والد قرار بگیرد، پشت ترافیک نه تنها جمله پدر، بلکه لحن و ژست او را به صورت ناخودآگاه تقلید می کند. تکرار این جمله بدون تقلید لحن و ژست ممکن است به صورت خودآگاه و مثل یک تجدید خاطره از طرف فرزند تکرار شود. مثلا با لبخند بگوید به قول پدرم :” این همه آدم کجا میرن آخه؟” در این صورت فرد در حالت بالغ و نه والد خود قرار دارد.

یا مثلا فردی را در نظر بگیرید که در کودکی از اینکه از طرف دفتر مدرسه او را صدا بزنند وحشت داشته است. هر وقت اسم او را صدا میزدند، تپش قلب گرفته، مدام دست هایش را به هم می مالیده و در ذهنش تکرار می کرده که حتما اتفاق خیلی بدی افتاده است. پس از ورود به دفتر در حالتی که با صدایی بلندتر از معمول سلام می کرده از تماس چشمی با مدیر اجتناب می کرده است. حالا در سنین بزرگسالی هرگاه رئیسش او را صدا می زند، در ناخودآگاهش خاطره فراخوانده شدن از دفتر مدرسه بازنوازی می شود و دقیقا همان حالات، افکار، احساسات، رفتار و حتی لحن و تن صدا را تجربه می کند. این موارد باعث می شود که نتواند به درستی روی صحبت های رئیس متمرکز شود و آنگونه که توانایی اش را دارد ظاهر شود. لذا از طرف رئیس بازخوردهای نامطلوب دریافت می کند و با احساس ضعف و سرزنش خویش از دفتر رئیس خارج می شود و اعتماد به نفسش کاهش می یابد. متاسفانه این چرخه معیوب می تواند تا ناامیدی کامل رئیس از او و اخراجش ادامه پیدا کند.

البته این ها به این معنا نیست که چاره ای جز تحمل این احساسات ناخوشایند وجود ندارد و همه این احساسات و افکار و رفتارها به صورت ناخودآگاه و به علت تجارب ما در کودکی اتفاق می افتند و لذا راه گریزی از آنها وجود ندارد. با خودشناسی از طریق فراگیری تحلیل رفتار متقابل، می توانیم ریشه احساسات، افکار و رفتارهای ناخوشایند تکرار شونده خود را پیدا کنیم و با استفاده از قسمت  “بالغ” شخصیتمان کنترل خود را به دست گرفته و تصمیمات مناسب با زمان و مکانی که در آن قرار داریم اتخاذ کنیم. برای نمونه در مثال بالا، فرد پس از آگاهی از اینکه این احوالات او هنگامی که رئیس صدایش می زند درست مانند زمانی است که دفتر مدرسه در کودکی او را صدا می زده است و لذا چنین موقعیتی باعث می شود که او وارد حالت نفسانی “کودک” خود شود، دفعه بعد که از طرف رئیس صدا زده می شود به خودش نهیب می زند که من آن کودکی نیستم که به دفتر مدرسه خوانده شده، بلکه در این زمان و این مکان به عنوان یک کارمند و برای بررسی پاره ای از موضوعات از طرف رئیس فراخوانده شده ام. این کار باعث می شود که حواس خود را در حالت نفسانی “بالغ” به روی مباحث جاری متمرکز کند و قطعا بحث موفق تری با رئیس خواهد داشت و بازخورد بهتری از طرف او دریافت خواهد کرد که این امر سبب افزایش اعتماد به نفس او و بهبود تعاملات آینده اش با رئیس خواهد شد

روابط متقابل

اگر من با شما ارتباط برقرار کنم، می توانم از هریک از سه حالت نفسانی خود که انتخاب می کنم شما را مورد خطاب قرار دهم و شما نیز می توانید با هریک از حالات نفسانی خود پاسخ دهید. این تبادل ارتباطی یک رابطه متقابل نامیده می شود.

برای مثال خانمی را در نظر بگیرید که در حالت نفسانی “کودک” خود، درست همانگونه که وقتی 5 ساله بود و عروسکی را می خواست از پدرش تقاضا می کرد( باهمان لحن، رفتار، حالت چهره، زبان بدن و ادبیات) که آن را برایش بخرد از همسرش تقاضا کند که یک کفش که تازه در ویترین مغازه دیده است را برایش تهیه کند. تقاضا در قالب “کودک” احتمالا همسر را به طور ناخودآگاه وارد حالت نفسانی “والد” می کند و پاسخی والدانه به خواست همسرش می دهد. اگر پاسخ مثبت باشد احتمالا “کودک” خانم تشکری کودکانه می کند و محبتی بزرگمنشانه و والدانه از طرف همسرش دریافت می کند. اگر پاسخ مرد در حالت نفسانی “والد” منفی باشد، با توجه به رفتاری که خانم در کودکی هنگام شنیدن نه از والدینش نشان می داده است ممکن است در حالت نفسانی “کودک” قهر کند، احساس گناه داشته باشد، اصرار کند، احساس طرد شدگی داشته باشد و یا …. در هر صورت معمولا شروع روابط با حالت نفسانی “والد” یا “کودک” باعث تداوم رابطه به صورت “والد” –”کودک” می شود. گاهی نیز ممکن است افراد در حالت نفسانی دو “کودک” و یا دو “والد” باهم گفت و گو کنند. در مثال فوق ممکن بود مرد در پاسخ به درخواست همسرش که در حالت نفسانی “کودک” ارائه شده بود به جای ورود به حالت نفسانی “والد” از بخش “بالغ” استفاده می کرد و پاسخی منطقی متناسب با این زمان و این مکان به او می داد. مثلا با لحنی آرام و جدی ( نه به صورت سرزنش والدانه و نه شیطنت و لجبازی کودکانه) می گفت: عزیزم با توجه به اینکه مخارج این ماه به دلایلی که می دانی در حدود درآمدمان بوده است، متاسفانه در حال حاضر توان خرید آن کفش را نداریم. اگرچه میدانم خیلی دوستش داری. با این پاسخ بالغانه احتمالا خانم هم به بخش “بالغ” حالت نفسانی برده می شد و نتایج بهتری به دست می آمد. بازهم تاکید می شود که صرف پیام نیست که مشخص کننده سه بخش “والد”،”بالغ” و “کودک” است بلکه حالات، رفتار و تن و لحن صدا هم تعیین کننده هستند.

می توان گفت سالم ترین و موفق ترین نوع ارتباطات ارتباط بین حالات نفسانی “بالغ” است. زیرا قسمت “بالغ” شخصیت با داده های این زمانی و این مکانی تصمیم می گیرد و عمل می کند نه با داده های تاریخ مصرف گذشته. البته این بدان معنا نیست که ما به بخش “والد” و “کودک” شخصیت خود نیاز نداریم. فقدان هریک از این سه حالت نفسانی باعث مشکلاتی خواهد شد. برای مثال در افرادی که “والد” بسیار کمرنگ است یا وجود ندارد، فرد معمولا هنجارگریز است. زیرا بایدها و نبایدها در بخش “والد” شخصیت ما ثبت و ضبط می شود. افرادی که “کودک” در آنها کمرنگ یا ضعیف است معمولا نمی توانند بی دلیل و سرخوشانه شاد باشند و مدتی فارغ از هر فکری بازی کنند و سرگرم باشند و معمولا افراد از معاشرت با آنها لذت چندانی نمی برند. فقدان بالغ اما سبب ایجاد روان پریشی و انواع مشکلات روانی خواهد شد. هریک از حالات نفسانی”والد” و “کودک” تقسیم بندی های ریزتری دارند و برای اینکه بتوانیم این دو بخش را در خود بهتر واکاوی کنیم بهتر است به کتاب تحلیل رفتار متقابل مراجعه کنیم.

نوازش

به زبان تحلیل رفتار متقابل هر نوع عملی که درک حضور دیگری در آن وجود داشته باشد نوازش نامیده می شود. نوازش می تواند کلامی و یا غیر کلامی باشد. انسان ها برای اینکه بتوانند حالت خوب روحی، جسمی و روانی خود را حفظ کنند به نوازش نیاز دارند. نوازش ها به دوسته مثبت و منفی تقسیم می شوند. فحاشی، آزار و اذیت جسمی و روحی و … همگی جز نوازش های منفی هستند. انسان ها و حتی حیوانات نیازمند نوازش هستند تا حس کنند حضورشان از طرف دیگران درک می شود. بر اساس تحقیقات انجام شده نوازش منفی از عدم وجود نوازش بسیار بهتر است. به خصوص در زمان کودکی و نوزادی نوازش از اهمیت حیاتی برخوردار است. این عقیده به وسیله مطالعات آزار دهنده و دردناکی که به روی رشد حیوانات به عمل آمده است، تایید شده است. در یکی از مطالعات دو دسته بچه موش را در جعبه های مشابهی قرار دادند. به یک گروه از آنها روزانه چند مرتبه شوک الکتریکی وارد می شد و به گروه دیگر شوک داده نمی شد. علیرغم انتظار آزمایش کننده ها، گروهی که شوک دریافت می کردند از گروهی که شوک دریافت نمی کردند رشد بهتری داشتند.

تقریبا همه ما این وضعیت را داشته ایم که گاهی در دوره نوزادی یا خردسالی نوازش مثبتی که نیاز داشته ایم را دریافت نکرده ایم و لذا به فکر افتاده ایم که روش هایی را برای به دست آوردن نوازش منفی به کار ببریم. برای مثال وقتی همه اعضای خانواده در حال استراحت هستند و به کودک گفته شده که ساکت و آرام در اتاقش بماند و کسی به او توجه نمی کند، به رغم اینکه می داند زدن توپ به روی زمین و یا ریختن ناگهانی اسباب بازی ها روی زمین باعث ایجاد سر و صدا و تنبیه از  طرف والدین می شود، این نوازش منفی را به عدم دریافت نوازش ترجیح می دهد. جمله ای که از والدین بسیار شنیده ایم:”تا به حال صد بار به تو گفته ام که اینکار را نکن ولی باز تکرار میکنی”. تکرار این کار به دلیل نیاز کودک به دریافت توجه و نوازش است که چون راه به دست آوردن نوازش مثبت را نمی داند در پی گرفتن نوازش منفی بر می آید.

در زندگی بزرگسالی ممکن است این الگوهای دوران کودکی را بازنوازی کنیم و همچنان به گرفتن نوازش های منفی ادامه دهیم. این منبع اصلی بسیاری از رفتارهایی است که خودآزاری و خودتنبیهی به نظر می آیند

پیش نویس زندگی

هریک از ما در دوران کودکی داستان زندگی خود را می نویسیم. این داستان آغاز، میانه و پایان دارد. ما طرح کلی این داستان را در زمان طفولیت و قبل از آنکه بتوانیم بیش از چند کلمه ادا کنیم، می نگاریم. وقتی کمی بزرگتر شدیم جزئیات بیشتری به داستان اضافه می کنیم. بخش عمده این داستان تا سن هفت سالگی نوشته می شود. بعدها و با شناخت این پیش نویس زندگی می توان آن را تغییر داد و مطابق آن عمل نکرد ولی مادامی که از وجود این پیش نویس آگاهی نداشته باشیم و درصدد اصلاح آن بر نیایم ناخودآگاه مطابق سناریوهای از پیش تعیین شده آن نقش بازی خواهیم کرد. تغییر سناریوی زندگی و عمل کردن بر خلاف آن می تواند بسیار دردناک باشد و لذا افراد به صورت ناخودآگاه ترجیح می دهند کاری کنند تا سناریوی از پیش تعیین شده آنها محقق شود، هرچند پایان این سناریو بسیار تلخ باشد.

مثلا دختر بچه سه ساله ای را در نظر بگیرید که بسیار مورد توجه پدر بوده است، پدر وقت زیادی را صرف بازی با او می کرده و همواره با رفتار و کلام خود ابراز می کرده است که چقدر او را دوست دارد. طی اختلاف بین پدر و مادر که کودک از آن بی خبر است و توان درک آن را ندارد، پدر به علت مشغله ذهنی وقتی را که قبلا با دختر سپری می کرده است را صرف نمی کند. این امر باعث رنجیده خاطر شدن دختر کوچک می شود و سر به گریه های بی دلیل و ناسازگاری می گذارد و این باعث می شود که پدر با او بدرفتار شود. در نهایت مشکل پدر و مادر به جدایی می انجامد و پدر برای همیشه خانه را ترک می کند. دختر کوچک از درک این موضوع عاجز است، او به شدت غمگین و از پدر رنجیده خاطر و منزجر است. این اتفاق باعث می شود که پیش نویس زندگی خود در ارتباط با روابط عاطفی با مردان را اینگونه بنگارد: ” من دختر جذابی هستم. می توانم با اعمال شیرین خود مردان را شیفته بکنم، آنها مدتی را با من سپری می کنند و هردو شاد خواهیم بود ولی آنها غیر قابل اعتماد هستند، ناگهان تغییر رفتار می دهند، سرد میشوند و برای همیشه مرا ترک می کنند. روابط عاطفی من آغازی دلپذیر و لذت بخش و پایانی بسیار دردناک دارند”. این دختر در بزرگسالی به صورت ناخودآگاه مردان را با جذبه و شیرینی دخترانه به سمت خود جذب می کند و رابطه ای خوب و دلنشین می سازد، سپس برای محقق کردن پیش نویس دردناک خود به طور ناخودآگاه سعی در جدایی و قطع رابطه دارد. اگر عاملی را برای قطع رابطه پیدا نکند سر به ناسازگاری زده و طوری رفتار می کند که طرف مقابل از او دلزده شود. همه این رفتارها کاملا ناخودآگاه از او سر می زند و هرگام که طرف مقابل از او دور می شود برایش بسیار دردناک و عذاب آور است. ممکن است اظهار کند که اصلا نمی داند چرا باید چنین اتفاقی بیافتند، همه چیز داشت خوب پیش می رفت. این روند باید آنقدر ادامه پیدا کند تا مرد به طور کامل او را ترک کند و صحنه آخر نمایش یعنی طرد شدن از طرف یک مرد و درد استخوان سوزی که دختر در کودکی تجربه کرده است دوباره تکرار شود. حال پیش نویس عاطفی زندگی او به طور کامل به اجرا در آمده و ممکن است بارها و بارها هم تکرار شود و تا زمانی که فرد به وجود این پیش نویس پی نبرد هر بار با ناامیدی و تعجب از خود سوال کند :” چرا همیشه اینطور می شود؟ همه چیز داشت خوب پیش می رفت”.

با توجه به تصمیماتی که در طفولیت برای پیش نویس زندگی خود گرفته ایم، ممکن است در بعضی از داستان ها برنده و در برخی بازنده باشیم. در مثال فوق دختر در داستان های عاطفی بازنده است ولی ممکن است در پایان سناریوهای مربوط به پیشرفت نقش برنده را داشته باشد.

لازم به ذکر است که تصمیاتی که در کودکی برای پیش نویس زندگی گرفته می شود الزاما بر پایه اتفاقات واقعی نیستند، بلکه ممکن است بر پایه برداشت هایی باشند که یک طفل یا نوزاد از اتفاقات محیط پیرامونش دارد.

مفهوم پیش نویس زندگی در کنار الگوهای نفسانی به عنوان ساختمان مرکزی تحلیل رفتار متقابل در یک ردیف قرار می گیرند. این مفهوم به طور خاص در کاربردهای درمانی اهمیت دارد. در تحلیل پیش نویس زندگی و از مفهوم آن در می یابیم که چگونه افراد می توانند ناآگاهانه برای خود مشکل تراشی کنند و یا چگونه می توانند به حل مشکلات زندگی خودشان بپردازند.

حال اندکی تامل کنید و اتفاقات تکراری زندگی خود را شناسایی کنید. آیا شما در حال اجرای پیش نویس زندگیتان هستید؟ آیا مواردی وجود دارد که همیشه و به هر قیمتی سعی کرده باشید در آنها موفق یا برنده باشید؟ آیا مواردی هستند که همیشه در آنها بازنده بوده باشید؟